سیدمحمد خاتمی به رهبر انقلاب نامه نوشت
پیرهادی: قالیباف نامزد انتخابات ۱۴۰۰ نیست
صفحه اول روزنامه های صبح امروز / شنبه 09 اسفند
علت وفات حضرت زینب (س) چه بود؟
خط حزبالله ۲۷۷ / قدرت ایران نشانه است
چه کسی دلار را ۳۰ هزار تومان کرد!؟
زمان واریز یارانه معیشتی اسفند اعلام شد
افول بن نایف به دست ولیعهد جدید سعودی
تست کرونای انگلیسی تحت پوشش بیمه است؟
سیاهنمایی رادیو فردا به ضررش تمام شد
رفتار روحانی یک مقدار اعلیحضرتی است!
یک مصاحبه و شایعاتی که قوت گرفت/ حضور قالیباف در انتخابات ۱۴۰۰ قطعی شد؟!
قبل از شهادت قاتلش را بخشید، ولی گفت از دو گروه نمیگذرم
سناریو کشتهسازی اصلاحطلبان این بار در سراوان/ اصلاحات چگونه با وهابیت همکاری میکند؟+ عکس
نامه سیدمحمد خاتمی به رهبر انقلاب در ۳۷ صفحه نگارش شده
اگر از کسی خطایی سربزند پاسخ ما پشیمانکننده خواهد بود/ در آینده با برخی کشورها رزمایش مشترک خواهیم داشت
تصویری از حضور رهبر انقلاب در حرم عمه سادات در سال ۱۳۶۳
نرخ ارز باید توسط سازوکار بازار تعیین شود
تذکر توییتری بانک مرکزی به واعظی
چراغ سبز قایدی برای بازگشت به تمرین
پیشنهاد محسن رضایی برای اخذ مالیات
کارشناس بازار سرمایه: سهامداران علاوه بر خرید پلهای، سهام خود را نفروشند
«قالیباف» نامزد انتخابات ۱۴۰۰ نمیشود/ احتمال کاندیداتوری «رئیسی»
انتخاب دست شماست، میتونی به حرف شهناز و مهناز و دلقک اینستاگرامی گوش کنی!
جهاد بزرگ زینب کبری(س) در بیانات رهبرانقلاب
مجلس شاکله بودجه ۱۴۰۰ را به هم نمیریزد
نگاهی به زندگی شهید محمود ذاکری
قیمت روز خودروهای داخلی ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
قیمت ارز، دلار، یورو، طلا و سکه ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
همتی: نرخ ارز باید توسط سازوکار بازار تعیین شود
نرخ ارز باید توسط سازوکار بازار تعیین شود
چراغ سبز قایدی برای بازگشت به تمرین
استوری یحیی گلمحمدی به مناسب روز مرد
پست اینستاگرامی قالیباف به مناسبت روز پدر +عکس
واکنش مهراب قاسم خانی به مالیات اینفلوئنسرها
لباس زوج آمریکایی در جشن نامزدیشان +عکس
روی دیگر نیوتون؛ پیشگویی دانشمند بزرگ/ آیا جهان در سال 2060 نابود میشود؟
تازه عروس پیمان قاسم خانی کیست؟ + عکس
۱۴۰۰ هزار میلیارد تسهیلات پرداخت شد
فامیل ملکه انگلیس به جرم تجاوز محکوم شد | اعتراض قربانی به حکم
شهاب حسینی هم قهر کرد!
عقبگرد اقتصادی ممنوع!
تذکر توییتری بانک مرکزی به واعظی
پیشنهاد محسن رضایی برای اخذ مالیات
یتیمی کودکان با تحریکات BBC
اعتکاف متفاوت این طلبهها +عکس
مردترین مرد؛ روزت مبارک
کرونا تا چند ساعت روی لباس میماند
کار کمیسیون مشترک
کنایه تند نماینده به احمدینژاد
بالاخره قیمت ها دست خداست یا مسئولان؟!
شهاب حسینی هم قهر کرد!
یکی از دلایل سقوط بورس مشخص شد
پیشبینی نرخ ارز در روزهای آینده
جزئیاتی از تست رایگان کرونا
بایدها و نبایدهای شستن فرش در خانهتکانی
رفتار روحانی یک مقدار اعلیحضرتی است!
قیمت دلار ۹ اسفند چقدر شد؟
آخرین آمار مبتلایان به کرونا تا ۹ اسفند
وضعیت پرداخت وام ودیعه مسکن در سال آینده
در دیدار الیاس حضرتی با مهدی کروبی چه گذشت؟
آمریکاییها گورشان را از منطقه گم کنند
۲ قتل در آخر هفته پایتخت
خرس های سفید قطبی
شهرداران بازداشتی مناطق ۲ و ۸ تهران آزاد شدند
کسی که کاندیدا نیست خودش اعلام میکند!
کشتی رژیم صهیونیستی در دریای عمان منفجر شد
قبل از شهادت قاتلش را بخشید
مهدی قائدی در راه پرسپولیس!
خبر بسیار مهم درباره سهام عدالت
خبر مهم وزیر ارتباطات درباره فیلتر تلگرام
مربی سابق ذوب آهن خودکشی کرد
اختلاف حداد عادل با احمدینژاد
سناتور آمریکایی، حمله به سوریه را محکوم کرد
جهانگیری خسته است شاید از لاریجانی حمایت کنیم!
پرداخت جریمه غیبت سربازی در سال ۹۷
FATF سد راه استفاده ایران از برجام است؟
بازیکنان استقلال: کریمی شانسی برای ریاست ندارد ا
مربی استقلال کدام بازیکنان را برای نیمفصل میخواهد؟
محموله واکسن آسترازنکا تا از قبل از عید وارد کشور میشود
رامبد جوان خندوانه را چطور میسازد؟
تله غرب برای فعال کردن «دیپلماسی اجبار» علیه ایران
سورپرایز آبیها برای مس!
اصلاحات چگونه با وهابیت همکاری میکند؟
اژهای: طبری نفوذ آنچنانی در قوه قضائیه نداشت
نامه سیدمحمد خاتمی به رهبر انقلاب در ۳۷ صفحه
علائم بعد از تزریق واکسن روسی کرونا
امیر موسوی از رزمایش مشترک خبر داد
مهمترین اعمال نیمه ماه رجب
جرایم رانندگی ۵ درصد افزایش مییابد
بررسی لایحه بودجه در دستور کار مجلس
عکس/ وزیر جوان عمل چشم کرده است؟
در سفر خطیبزاده به دمشق چه گذشت؟
۷۳۰ هزار آمریکایی دیگر بیکار شدند
عقبگرد اقتصادی ممنوع!
لیگ فوتبال ایران الگوی کشورهای آسیایی
خُدعه در آژانس؛ نقطه پایان حُسن نیت ایران
چرخش مهاجم لژیونر برای پیوستن به پرسپولیس
آبروی دولت را بیش از این حراج نکنید!
روایت آمریکاییها از حمله موشکی ایران
«فاطمیون» داغدار شدند + عکس
۲۰ روز با هم بودیم؛ یک عمر دنبالش گشتم + عکس
یکسری از اسرا که به کشور بازگشتند، عکس آقامهدی را در دستم گرفته و در مسیر بازگشت اسرا سراغ همسرم را از آنها گرفتم. باز هم ناامید نشدم و برای گرفتن خبری از آقامهدی، به منزل ۵۰ نفر از آزادهها رفتم، ام

در یکی از روزهایی که شهدای گمنام را در خیابانهای تهران تشییع میکردند، بانویی را دیدم که از دو پهنای صورتش اشک جاری بود؛ از گریهاش پیدا بود که دل شکستهای دارد. چند قدمی با او همراهی کردم. با سلام و جوابی صمیمی باب صحبت باز شد. وقتی از او پرسیدم همیشه در مراسم تشییع شهدای گمنام شرکت میکنید؟ نگاهی به تابوت شهدا کرد و گفت من سالهاست برای تشییع شهدای گمنام میآیم. مکثی کرد و زیر لب گفت شاید مهدی من هم در یکی از همین تابوتها باشد و من بیخبر باشم. پای صحبتهای این همسر شهید نشستم. خاطرات جالبی از مراسم ازدواج و صاحب فرزند شدنشان داشت؛ بانویی که بعد از شنیدن خبر شهادت همسرش، دخترش رضوانه به دنیا آمد. سالها گذشت، اما او هرگز از بازگشت همسرش ناامید نشد. سالها انتظار آمدن آقا مهدی را کشید و حتی زمانی که شنید اسرا به کشور بازگشتهاند، قاب عکس همسرش را در دست گرفت و به خانه اسرا رفت تا بلکه خبری از پدر رضوانه بگیرد. گفتوگوی ما با معصومه ترابی، همسر شهید جاویدالاثر مهدی نوروزی را پیشرو دارید.
ازدواج با یک پاسدار آن هم در دهه ۶۰ و اوج جنگ کار سختی بود؟
اتفاقاً زمانی که آقا مهدی به خواستگاریام آمد، به من گفت: «من پاسدار هستم و معلوم نیست شش ماه با شما زندگی کنم یا شاید هم یک روز کنار هم نباشیم. به همین خاطر باید خودمان را برای هر اتفاقی آماده کنیم.» خرداد سال ۶۴ بود. آن زمان دختری ۱۶ ساله بودم و مدرسه میرفتم. بعد از خواستگاری خانواده آقامهدی، پدرم گفت: «من موافقم. تو نظر خودت را بگو.» من هم با توجه به شناختی که از ایشان داشتم، راضی بودم. مادر شهید نوروزی، دخترعموی پدر من بود؛ یعنی من و آقامهدی عموزاده بودیم به دلیل همین نسبت خانوادگی، در مهمانیها آقا مهدی را میدیدم. ایشان در جمع فامیل و دوستان بسیار محبوب بود و همیشه ذکر خیر او را میگفتند. ظاهراً آقا مهدی یکی دو بار من را در جمع خانواده دیده و رفتارهایم مورد توجهاش قرار گرفته بود. بعد هم برای ازدواج با من با مادرش صحبت کرده بود و مادرشان گفته بودند: «معصومه مدرسه میرود گزینه دیگری را انتخاب کن»، اما آقا مهدی در پاسخ گفته بود: «یا به خواستگاری او میروید یا اینکه من دیگر ازدواج نمیکنم.»
با اینکه شهید گفته بود شاید حتی یک روز هم کنار هم زندگی نکنیم، چطور شد به خواستگاریاش پاسخ مثبت دادید؟
آن زمان انگار خداوند همه ما را آماده این اتفاقها کرده بود. ما به این فکر میکردیم که بخشی از خاک ما دست دشمن افتاده است و باید دفاع کنیم. قبل از ازدواجمان آقامهدی در دانشگاه تهران رشته پزشکی پذیرفته شده بود که یک ترم درس خواند و با توجه به شرایط جنگ، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و به جبهه رفت. وقتی میدیدم ایشان از شرایط خوب تحصیلی اش برای دفاع از کشور گذشت، من هم باید خودم را کنار ایشان میدیدم و از خواستههایم میگذشتم.
ازدواجهای دهه ۶۰ سادگی خاصی داشت. از مراسم ازدواجتان برایمان بگویید.
من و آقامهدی یک سال عقد بودیم و سال ۶۵ ازدواج کردیم. تجملات جامعه امروز آن زمان نبود. اصلاً مهریه اهمیت چندانی نداشت؛ مهریه من ۲۰۰ هزار تومان بود که آن را هم خانواده داماد با رضایت خانواده ما تعیین کردند.
مراسمی با عنوان نامزدی، بله برون و عقدکنان نبود. یک سالن عروسی مختصر با یک نوع غذا گرفتیم. همسرم حتی مخالف تزئین ماشین عروس بود و میگفت: «وقتی به ماشین گل بزنیم موجب جلب توجه در خیابان میشود و من دوست ندارم مردم عروسم را در داخل ماشین گل زده ببینند.» در واقع از نظر او این کار نوعی به نمایش گذاشتن عروس بود.
چند روز در کنار آقا مهدی زندگی کردید؟
در دوران یکساله عقدمان آقا مهدی دائم در جبهه بود و سه بار به مرخصی آمد که دو روز در کنارمان بود. دو هفته بعد از ازدواج به جبهه رفت. یکبار به مرخصی آمد و سه روز ماند و دوباره به جبهه رفت و دیگر حتی پیکرش بازنگشت. روی هم رفته شاید ۲۰ روز کنار شهید بودم، اما بعد از شهادت سالها دنبالش گشتم.
از روحیات شهید نوروزی برایمان بگویید.
بسیار صبور بود. طوری که پدر و مادرشان هم میگفتند او از همه فرزندان صبورتر و مظلومتر است. ما در منزل پدر و مادر شهید زندگی میکردیم. در آن خانه پدربزرگ و مادربزرگ، سه خواهر و یک برادر مجرد و خانواده برادر بزرگتر آقامهدی زندگی میکردند. به هر حال جمعیت خانواده زیاد بود و اتفاقات مختلفی پیش میآمد. هر وقت مسئلهای پیش میآمد، آقا مهدی میگفت: «اشکال ندارد لبخند بزن و عبور کن.» در مجموع خیلی گذشت میکرد.
آن موقع حقوق ماهانه همسرم در سپاه یکهزار و ۷۵۰ تومان بود. گاهی وقتها بر من سخت میگذشت، اما شهید میگفت: «شاکر باش! همین که یک لقمه نان حلال در سفرهمان است باید شکرگزار باشیم.» آقا مهدی آنقدر به من دلگرمی میداد که پیش خودم میگفتم همین هزار و ۷۵۰ تومان حقوق بسیار خوبی است.
خبر پدر شدن را خودتان به آقامهدی دادید؟
بله، وقتی شنید بسیار خوشحال شد. هرچند قبل از به دنیا آمدن فرزندمان، آقا مهدی به شهادت رسید. بعد از تولد رضوانه خیلی حسرت خوردم که کاش همسرم زنده بود و دخترمان را میدید.
ایشان در نامهها مینوشت به خاطر سلامتیات و فرزندمان به تغذیهات برس و مراقب خودت باش. او در وصیتنامهاش اسم فرزندمان را انتخاب کرده و نوشته بود: «اگر فرزندمان دختر بود اسم او را بگذارید رضوانه و اگر پسر بود اسم او را مصطفی بگذارید.»
آقامهدی از آرزوی شهادتشان برای شما حرفی میزدند؟
شهید نوروزی مداح بود و در تمام مناسبتها که مداحی میکرد، برای خانم فاطمه زهرا (س) روضه میخواند. یادم است یکبار که از هیئت خارج شدیم، دوستانش از او پرسیدند: «این چه رازی است که همیشه در مداحیهایت روضه حضرت زهرا (س) را میخوانی!» آقا مهدی هم گفت: «نمیدانم لیاقت شهادت را دارم یا نه، اما آرزو دارم اگر روزی مرگ سراغم آمد، مانند بانوی دوعالم بینشان باشم.»
خبر شهادت را چگونه به شما دادند؟
آقامهدی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلا ۵ به شهادت رسید. همرزمان ایشان برای ما اینگونه روایت کردند: «آقامهدی همراه رزمندهها در سنگر بود که تعدادی مجروح به سنگر آوردند. بعثیها جلوی سنگر خمپاره زدند و نوروزی به زمین افتاد. در این پاتک، منطقه دست دشمن افتاد و نتوانستیم پیکر آقامهدی را به عقب بازگردانیم.»
از آقامهدی فقط برای ما یک ساک دستی آوردند که در آن وصیتنامه و تعدادی از وسایل شخصیاش وجود داشت. او در وصیتنامهاش تأکید کرده بود: «پیرو ولایت باشید.» به من هم سفارش کرده بود: «دلم میخواهد فرزندمان را خیلی خوب تربیت کنید.»
چند سال دنبال همسرتان گشتید؟
بعد از شنیدن خبر شهادت آقامهدی این مسئله را پذیرفتیم، اما بعد مسائلی پیش آمد که سعی میکردیم خبری از شهید بگیریم. چون آن زمان میگفتند بسیاری از رزمندهها بعد از مجروحیت بیهوش میشدند و بعد آنها را به بیمارستانهای دیگر استانها منتقل میکردند؛ بنابراین، این احتمال را میدادیم که شاید آقا مهدی هم بیهوش شده باشد یا میگفتند که شاید اسیر دشمن باشد.
یکسری از اسرا که به کشور بازگشتند، عکس آقامهدی را در دستم گرفته و در مسیر بازگشت اسرا سراغ همسرم را از آنها گرفتم. باز هم ناامید نشدم و برای گرفتن خبری از آقامهدی، به منزل ۵۰ نفر از آزادهها رفتم، اما آنها آقامهدی را در اسارتگاههایشان ندیده بودند.
هیچ خبری از آقامهدی نبود و در همین رابطه برای شناسایی ما را به معراج شهدا میبردند. خیلی به معراج شهدا رفتم طوری که شمارش آن از دستم خارج شده است. اگر پیکر شهیدی قابل شناسایی نبود، ما به معراج شهدا میرفتیم تا شاید نشانی از آقامهدی پیدا کنیم. وقتی به معراج شهدا میرفتم حدود ۱۰، ۱۵ پیکر شهید را به من نشان میدادند؛ من پیکر شهدایی را میدیدم که سر نداشتند و بدنشان قطعه قطعه شده بود. وقتی به خانه بر میگشتم تا سه، چهار روز اوضاع روحی بدی داشتم.
چند سال گذشته بود و دیگر متوجه شده بودم او شهید شده است و باید دنبال جنازه میگشتیم. از همان ابتدا که پیکر شهدا را به تهران میآوردند، پیگیر بودیم تا نشانی از شهید پیدا کنیم. خیلی پرسوجو کردیم، اما بینشانی خواست شهید نوروزی بود که میگفت: «دوست دارم مثل خانم فاطمه زهرا (س) نشانی از من نباشد.»
الان هم تشییع شهدای گمنام میروم و پیش خود میگویم شاید یکی از همین شهدای گمنام آقامهدی من باشد. اوایل که میرفتم خیلی حالم منقلب میشد، اما یکی دو سال است صبورتر شدم.
روزی که دخترتان به دنیا آمد، چه مدت از شهادت پدرش میگذشت؟
هنگام شهادت آقا مهدی هشت ماهه باردار بودم و خواهران ایشان خیلی به من دلداری میدادند که به خاطر بچه، بیقراری نکنم. بعد از شهادت آقامهدی به احترام خانوادهاش حدود هفت سال در منزل پدرشوهرم زندگی کردم.
در جریان عملیات کربلای ۷ بود که تعداد زیادی مجروح به بیمارستانهای تهران آوردند. من یک شب درد عجیبی داشتم. موضوع را به خواهرشوهرم گفتم. بعد هم پدر و مادر آقامهدی مرا به بیمارستان نجمیه بردند. تعداد مجروحان به قدری زیاد بود که پشت سر هم هلیکوپترها در حیاط بیمارستان مینشستند و مجروحان را تخلیه میکردند. آسانسور بیمارستان هم فقط به حمل مجروحان اختصاص داشت. من وقتی از پلهها طبقه بالا میرفتم، حتی در پلهها هم مجروحان نشسته بودند.
در یک اتاق بخش زایمان هفت خانم باردار حضور داشتیم که همسران هر هفت نفرمان شهید شده بودند. آن روز به قدری تعداد مجروحان زیاد بود که بعد از زایمان ما را مرخص کردند تا فضای بیشتری برای رسیدگی به زخمیها در بیمارستان باشد.
ما معتقدیم با توسل به شهدا میتوان گرههای زیادی را باز کرد؛ این مسئله برای شما هم پیش آمده است؟
بله، بارها پیش آمده است از شهید کمک خواستهام و ایشان هم کمکم کردهاست. من یک دختر دارم که یادگار شهید است به همراه دو فرزند پسر که ثمره ازدواج مجددم هستند. همیشه به شهید گفتهام این فرزندان سرمایههای زندگی من هستند همیشه کمکشان کن تا راه خطایی نروند. اکنون هم موفقیت فرزندانم را از شهید دارم.
به یاد دارم رضوانه شب کنکور خیلی اضطراب داشت. از شهید خواستم روز کنکور کنار دخترمان باشد. روزی که رضوانه را برای آزمون به دانشگاه شهید بهشتی میبردم، احساس میکردم شهید کنار رضوانه است. بعد از آزمون رضوانه گفت: «مادر من خیلی با آرامش به سؤالات جواب دادم و عالی آزمون دادم.» او در رشته ریاضی رتبه ۸۰ را کسب کرد.
منبع : روزنامه جوان